اقتصاد آموزش و پرورش چیست؟
اقتصاد آموزش و پرورش شاخه ای از علم اقتصاد میباشد که به بررسی کاربرد صحیح منابع در آموزش و پرورش میپردازد. این شاخه از علم اقتصاد میتواند کمک کند که اهداف آموزشی با اقتصادی ترین شکل ممکن تحقق پیدا کنند. آموزش و پرورش یکی از نهادهای تأثیرگذار بر پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور میباشد. زیرا اساساً شکل گیری و میزان کیفیت نیروی انسانی در هر کشور، تحتتأثیر نظام آموزش و پرورش آن میباشد؛ بنابراین لازم است که هزینه های لازم برای توسعه آموزش و پرورش کشور در نظر گرفته شود. در ادامه مقاله با معلم شو همراه باشید.
اقتصاد آموزش و پرورش موضوعی است که از حدود دویست و پنجاه سال قبل مورد توجه اقتصاد دانان کشورهای مختلف قرار گرفته است. زیرا در جوامع مختلف همه ساله هزینه های هنگفتی به امر آموزش و پرورش اختصاص پیدا میکند. تأمین این هزینه ها چه به صورت رسمی و چه به صورت غیررسمی عمدتاً به عهده دولتها میباشد. تنها در برخی از موارد خود افراد شخصاً شهریه ها و هزینه های مربوط به تحصیل و پیشرفت شغلی خود را به عهده میگیرند.
در سال های اخیر اقتصاد آموزش و پرورش با رشد چشمگیری مواجه بوده است. یکی از دلایل این امر این است که آموزش و پرورش در میان ملتها گسترش زیادی پیدا کرده است و وظایف اصلی مربوط به تأمین منابع آموزش و پرورش به دولتها واگذار گردیده است. به همین جهت بعد مالی و اقتصادی آموزش و پرورش در برنامهریزیهای بودجه کشور لحاظ میشود. امروزه میتوان گفت که آموزش و پرورش به یک فرایند گران و با ابعاد بسیار گسترده در شاخه اقتصاد تبدیل شده است.
با پیدایش موضوع تخصیص بودجه کشور به آموزش و پرورش، شاخه ای از علم اقتصاد به وجود آمد که موضوعات و مسائل مربوط به آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار میدهد. این علم کمک میکند که چگونه منابع کمیاب را برای نیازهای بی شمار تأمین نماییم.
بررسی اهداف اقتصاد آموزش و پرورش
برای این که اهداف اقتصاد آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار دهیم، لازم است که مفهوم این موضوع بیشتر مورد بررسی قرار گیرد.
ابتدا به منظور شفاف سازی مفهوم اقتصاد آموزش و پرورش چند سؤال مطرح میشود. این سؤالات در دو دسته بندی مجزا قرار میگیرند. دسته اول سؤالاتی هستند که پاسخ آن از جانب اقتصاد دانان و صاحب نظران ارائه میشود. دسته دوم سؤالاتی هستند که صاحب نظران در امر آموزش و پرورش به آن پاسخ میدهند. این دو دسته از سؤالات میتوانند مواد خام اقتصاد آموزش و پرورش را تشکیل دهند. در ادامه به بررسی این سؤالات خواهیم پرداخت.
سؤالاتی که اقتصاددانان به پاسخ آن میپردازند:
- آموزش و پرورش چه نقشی در توسعه اقتصادی کشور دارد؟
- میزان سرمایه گذاری در آموزش و پرورش بر مبنای بازگشت سرمایه چقدر باید باشد؟
- الگوی مورد استفاده به منظور پیش بینی نیروی انسانی کیست؟
- آموزش و پرورش در توزیع درآمد و ثروت چه نقشی دارد؟
سؤالاتی که صاحب نظران تعلیم و تربیت به آن پاسخ میدهند:
- کدام نظام یادگیری را میتوان به عنوان ایده آل ترین و بهترین نظام یادگیری در نظر گرفت؟
- بهترین روش ها برای بهینه سازی عملکرد و افزایش توان حداکثری انسان ها چیست؟
- تکنولوژی چه نقشی در آموزش و پرورش دارد؟
با بررسی دقیق این پرسش و پاسخ ها میتوان اهداف اصلی اقتصاد آموزش و پرورش را تشخیص داد. در واقع پس از بررسی این سؤالات میتوان دلیل توجه به ابعاد اقتصادی و نحوه بهره گیری صحیح از منابع را برای رسیدن به بهترین نتیجه، پیدا کرد.
کشورهای پیشتاز در اقتصاد آموزش و پرورش
- آموزش و پرورش سنگاپور
- آموزش و پرورش سوئیس
- آموزش و پرورش کره جنوبی
- آموزش و پرورش ژاپن
هدف کلی مطالعات اقتصاد در آموزش و پرورش
با توجه به دادههای دریافت شده میتوان هدف کلی از اقتصاد آموزش و پرورش را چنین بیان نمود: هدف از این شاخه کمک به سودمند بودن اقتصاد نظام آموزش و ارائه روشهایی به منظور ارتقاء سطح آن میباشد. این هدف را در هدفهای کوچکتر نیز میتوان طرح ریزی نمود که در ادامه به آن میپردازیم.
- تعیین نمودن سطوح مربوط به منابع مالی آموزش اعم از دولت آموزش و پرورش و مردم
- مشخص نمودن یک برنامه تربیتی و تعدیل نیروی انسانی با توجه به میزان نیاز بازار کار
- تقسیم هزینه ها در میان مقاطع مختلف و رشتههای تحصیلی مختلف بر اساس اولویت بندی
نتیجه گیری
به عنوان نتیجه گیری در مورد موضوع اقتصاد آموزش و پرورش باید توجه داشت که نظام آموزش و پرورش به نوعی یک نظام تولید نیروی انسانی میباشد. آنچه که در اقتصاد آموزش و پرورش حائز اهمیت است، فایده و بازده نظام آموزشی، نسبت به نهاده و سرمایه گذاری انجام شده در این زمینه میباشد. در واقع میتوان گفت در اقتصاد آموزش و پرورش، این بازده است که به گونه ای نقش هدایت و رهبری را در تولید به عهده دارد.
به طور کلی در تعلیم و تربیت آنچه به عنوان بازده نظام آموزشی در نظر گرفته می شود، در دو فاکتور اساسی زیر خلاصه می شود:
- معلم کارآمد و نیروی انسانی متخصص
- دانش
هر دوی این فاکتورها عناصری هستند که با انسان ارتباط مستقیم دارند. اما در ارزیابی کیفیت بازده آموزش و پرورش، نباید معیار را تنها نیروی متخصص در نظر گرفت. گرچه این نیروی متخصص است که نیاز جامعه را برطرف مینماید، اما نمیتواند تنها بازده نظام آموزشی قلمداد شود.
در واقع آنچه در فرایند آموزش و پرورش دارای اهمیت بسیار زیادی میباشد، ارزشهای انسانی در وجود یک فرد آموزش دیده در این نظام آموزشی میباشد. ارزشهایی که فرد در خلال آموزش کسب نموده و در هنگام ارائه خدمات به جامعه از آنها استفاده میکند. در واقع این ارزشها به عنوان بازده اصلی آموزش و پرورش در نظر گرفته می شود. به بیان دیگر اقتصاد آموزش و پرورش باید تحت تأثیر ارزشهای انسانی باشند.
بنا بر نکاتی که در مورد بازده نظام آموزش و پرورش ذکر شد، نظام آموزش و پرورش را نمیتوان تنها از نقطه نظر نظام تولید منابع انسانی مورد بررسی قرار داد. در واقع نمیتوان طوری برنامه ریزی کرد که اقتصاد نقش اصلی رهبری را در آموزش و پرورش ایفا کند. بلکه این تعلیم و تربیت است که باید بر اقتصاد تأثیرگذار باشد.
اقتصاد آموزش و پرورش به دنبال این است که پول و ثروت ملی در میان تمام افراد جامعه به شکل عادلانهتری توزیع شود و همه بتوانند از آموزشهای لازم در زمینه کاری خود برخوردار گردند و از این راه، درآمد خود و جامعه را بیشتر کنند.
دانش و فناوری روز به روز و به سرعت در حال پیشرفت است. لذا به منظور استفاده بهینه از آنها لازم است دانش آموزان از آموزشهای لازم برخوردار گردند. هرچند یادگیری فقط به آموزش در مدرسه محدود نیست؛ ولی مدارس بیشترین نقش را در آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان ایفا میکنند. از این روست که امروزه در اقتصاد آموزش و پرورش به فرایندهای آموزشی و محیط یادگیری توجهی روز افزون میشود.
در این میان، نقش معلم در فرایند آموزش و بهبود کیفیت یادگیری به مراتب بیشتر از سایر عوامل نمایان میشود. معلم کارآمد و دلسوز میتواند با کردار و رفتار خود تأثیری به مراتب بیشتر از کتاب های درسی بر دانشآموزان بگذارد. او دانشآموزانی متعهد و متخصص تربیت میکند و آنها در آیندهای نه چندان دور در نهادهای دولتی و غیر دولتی جامعه عهدهدار مسئولیتی میشوند.
افراد کاردان و تکنسینهای کاربلد که مشغول به کار میشوند به خوبی میدانند از تجهیزاتی که بابت خرید آنها مقادیر زیادی پول هزینه شده، چگونه به بهترین شکل ممکن استفاده کنند تا هزینه اقتصادی دیگری را به جامعه تحمیل نکنند. علاوه بر این، قدرت تولید افراد آموزش دیده بیشتر میشود و ضمن افزایش بهرهوری و درآمد شخصی خود، بهرهوری و ثروت ملی جامعه را نیز افزایش میدهند.